Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - قرار گرفتن سه رويداد در فاصله زماني کوتاه حدود يک ماهه از وضعيت جديد در منطقه خبر مي‌دهد؛ شکستن قرق آمريکا در نوار مرزهاي شرقي سوريه، حمله موشکي ايران به سازمان تروريستي داعش از خاک جمهوري اسلامي و لغو توافق دوجانبه آمريکا و روسيه در خصوص وضعيت پرواز‌ها و اقدامات عملياتي دو کشور در سوريه از جانب مسکو اگرچه جداگانه داراي تفاسير و معاني خاص نيز هستند، ولي مجموعاً هم يک معناي استراتژيک را متبادر مي‌نمايند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



به گزارش خبرنگار گروه فضاي مجازي خبرگزاري ميزان، روزنامه حمايت در يادداشتي از جعفر قناد‌باشي نوشت: حمله موشکي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به مواضع داعش در سوريه را بي‌شک بايد يکي از تحولات راهبردي و مهم در منطقه غرب آسيا به شمار آورد که به برهم زدن معادلات سعودي تکفيري و ايجاد موازنه جديد به نفع ايران اسلامي منجر شده است. اين عمليات موشکي در حالي صورت گرفت که گروه تروريستي تکفيري داعش، پيش‌ازاين در کشورهايي که داعيه مبارزه با تروريسم آن‌ها گوش فلک را کرده، عمليات‌هاي موفقي انجام داده و بسياري از آن‌ها بي‌پاسخ‌مانده بود؛ چراکه اساساً اين کشور‌ها قادر به پاسخگويي نبوده و به‌جز حملات هوايي کور و نمايشي تحت ائتلاف به‌اصطلاح بين‌المللي ضد داعش، هيچ اقدام قابل‌توجهي صورت نگرفته است. جمهوري اسلامي ايران، اما نشان داد که از توانايي پاسخگويي در داخل خاک خود برخوردار است، جواب ترقه‌بازي را به شديدترين شکل آن مي‌دهد و اگر تروريست‌ها به‌صورت مخفيانه وارد تهران شدند و ناجوانمردانه با کمربند انتحاري، گلوله و نارنجک، زن و کودک و پير و خردسال را به رگبار بستند، در عوض، جمهوري اسلامي با موشک بالستيک و به هلاکت رساندن افراد مؤثر آن‌ها واکنش نشان داد. نکته مهمي که در اين ميان حائز اهميت است، انتخاب «دير‌الزور» به‌جاي «رقه» براي حمله به تروريست‌هاست و داراي پيام‌هاي روشني براي دشمنان انقلاب اسلامي است. پايتخت اصلي داعش در حال حاضر شهر «رقه» سوريه است و آن‌ها باور نمي‌کردند که عقبه لجستيکي، تاکتيکي و فرماندهي آن‌ها در «ديرالزور» هدف موشک‌هاي ايراني قرار بگيرد. سؤالي که در اينجا مطرح مي‌شود اين است که چرا جمهوري اسلامي هيچ‌وقت در برابر گروه‌هاي تروريستي، عمليات‌هاي کماندويي و ضربتي انجام نمي‌دهد و مثلاً زماني که منافقين، شهيد صياد شيرازي را به شهادت رساندند، به‌جاي اعزام گروه‌هاي کماندويي، پايگاه اشرف را موشک‌باران کرد؟ يا علت اينکه کماندوهاي تيپ ويژه «صابرين» سپاه پاسداران ظرف 48 ساعت به ديرالزور نرفتند و ضربه کاري خود را از نزديک به دشمن وارد نکردند، چه بود؟ پاسخ اين است که در 4 نوع عمليات تاکتيکي که عبارت‌اند از «اقدام مستقيم»، «عمل تقويت»، «عمل کلي تقويت» و «عمل کلي»، راهبرد هميشگي نظام، استفاده از «عمل کلي» و هدف قرار دادن عقبه کلي تروريست‌هاست. حمله موشکي سپاه به تکفيري‌ها هم از اين قاعده مستثني نبود و اين پيام را به آن‌ها و حاميانشان داد که در هر سطحي از 4 سطوح ذکرشده عليه امنيت کشور اقدام شود، پاسخ را در سطحي بالاتر دريافت خواهند کرد؛ به اين معني که اگر دشمن به‌صورت «تکنيکي» عمل کند، در سطح «تاکتيکي»، چنانچه در سطح «تاکتيکي» اقدام کند در سطح «عملياتي» و اگر در سطح «عملياتي» دست به حمله بزند، در سطح «استراتژيکي» مورد هجوم نيروهاي مسلح کشورمان قرار خواهند گرفت و تحت هر شرايطي، برگ برنده در دستان ايران اسلامي مقتدر است.


بعد از شليک موشک‌ها


در يادداشت روزنامه کيهان به قلم سعدالله زارعي مي‌خوانيد: قرار گرفتن سه رويداد در فاصله زماني کوتاه حدود يک ماهه از وضعيت جديد در منطقه خبر مي‌دهد؛ شکستن قرق آمريکا در نوار مرزهاي شرقي سوريه، حمله موشکي ايران به سازمان تروريستي داعش از خاک جمهوري اسلامي و لغو توافق دوجانبه آمريکا و روسيه در خصوص وضعيت پرواز‌ها و اقدامات عملياتي دو کشور در سوريه از جانب مسکو اگرچه جداگانه داراي تفاسير و معاني خاص نيز هستند، ولي مجموعاً هم يک معناي استراتژيک را متبادر مي‌نمايند. در اين خصوص گفتني‌هايي است. اگرچه اقدام نظامي از قبيل: شليک موشک از خاک يک کشور به خاک کشوري ديگر در دنيا و بخصوص در منطقه ما سوابق زيادي دارد و در همين هفته‌هاي اخير هم بار‌ها شاهد وقوع آن بوديم، اما شليک موشک‌هاي ايراني که علي‌القاعده بايد در اين عداد به حساب مي‌آمد به عنوان يک «پديده مهم» ارزيابي شد و همه محافل سياسي و مجموعه‌هاي رسانه‌اي دنيا را به خود متوجه کرد. چرا؟ براي اين موضوع مي‌توان دلايل زيادي اقامه کرد و به نظر اين قلم مهم‌ترين دليل اين است که آن اقدامات از آنجا که در يک گفتمان و روند جاري انجام مي‌شد نوعاً چندان توجه برانگيز نشدند مثلاً حمله يگان دريايي آمريکا در غرب يونان به يک پايگاه هوايي در سوريه الشعيرات در واقع در ادامه روند خصومتي بود که تاکنون بسيار شديدتر از آن را در مورد سوريه يا غير آن شاهد بوده‌ايم و برايمان تعجبي را در پي نداشته است. حمله آمريکا به الشعيرات به همين دليل هيچ تأثير پيش‌برندهاي براي آمريکا نداشت و نتوانست حتي به اندازه يک ميليمتر معادله امنيتي سوريه را جابجا کند. همينطور حمله 27 ماهه رژيم‌سعودي به يمن نتوانست به اندازه يک ميليمتر وضع امنيتي سعودي را بهبود ببخشد و يا در روند امنيتي يمن کوچک‌ترين تأثيري در پي داشته باشد. به اين دليل اقداماتي که محور نظام سلطه يا کشورهاي پيراموني آن در حوزه امنيتي انجام مي‌دهد در برد خبري رسانه‌ها نمي‌نشيند. حمله موشکي ايران به يک سازمان شبه نظامي منفور به دليل آنچه در صدر مقاله آمد، اقدامي تحول‌ساز به حساب آمده است. ايران به منطقه‌اي شليک کرده است که قرار بود آمريکايي‌ها به بهانه حضور داعش و به کمک آنان، منطقه وسيعي در طول مرزهاي شرقي سوريه براي مدت خيلي طولاني به تصرف خود درآورند و از اين طريق در همگرايي ميان ايران، عراق، سوريه، لبنان و فلسطين اخلال به وجود آورند. در اين دوران جبهه مقاومت دو اقدام مهم در بر هم زدن طرح امنيتي بلند مدت آمريکا انجام داد اولين اقدام گسيل نيروهاي ارتش سوريه و متحدان آن به مرزهاي شرقي و اقدام دوم شليک موشک به الميادين قلب فرمانروايي داعش بود که بنا بود اين‌ها زمينه‌ساز اجراي طرح آمريکا باشند. در واقع با شليک اولين موشک‌هاي ميان‌برد ايران به قلب اين منطقه، شمارش معکوس آغاز عمليات پاکسازي اين منطقه و خارج کردن آن از دايره اقدام آمريکا آغاز شده است. از اين رو طي دو روز گذشته و پس از آنکه معلوم شد، اقدام عملياتي جبهه مقاومت با محوريت ايران در اين منطقه، جدي است، لحن آمريکايي‌ها کاملاً تغيير کرده و پرده را بالا زده‌اند.


سايبر سياست


حامد حاجي حيدري طي يادداشتي در روزنامه رسالت نوشت: قضيه: چينش کابينه، خيلي چيز‌ها را معلوم خواهد کرد. يک برآورد از آينده سياستي که اصلاح‌طلبان در پيش خواهند گرفت اين است که آن‌ها براي ارتقاء ميزان قدرت خود در قياس با نيروهاي معتدل، هيچ راهي جز «جنبشي کردن» فضا به قول خودشان ندارند. آن‌ها «چپ»‌هاي علاج‌ناپذيرهستند و اساساً دنيا را با عينک «تضاد ديالکتيکي» مي‌بينند؛ و در اين اثنا، چينش کابينه، خيلي چيز‌ها را معلوم مي‌کند. اگر شنيده‌ها درست باشد که جناب حسن روحاني، آهنگ بازگشت به منش «اعتدال» کرده باشد، چينش کابينه، خيلي چيز‌ها را معلوم خواهد کرد. به رغم برآورد کساني که ممکن است نسبت به رقابت‌هاي سياسي، ديدگاهي بسيط، اما منطقي و معتدل داشته باشند، اصلاح‌طلبان نفوذ کرده در دولت و پارلمان و شوراي شهر، با تبعيت از همان منطق «تضاد ديالکتيکي» سنتي خود، کوشش نخواهند کرد تا عملکرد اجرايي مثبت و بهتري از خود در مقايسه با اصول‌گرايان به نمايش بگذارند تا مردم تصميم بگيرند که براي هميشه قدرت را به آن‌ها بسپارند، بلکه بر عکس، مي‌کوشند تا با به انسداد کشاندن روندهاي اجرايي، سطح نارضايتي مردم را بالا ببرند تا در نتيجه، زمينه براي خارج شدن سياست از ريل‌هاي منطقي و غير تضاد آميز که اصولاً آن‌ها در آن ريل‌ها سخن زيادي براي گفتن ندارند، هموار شود. آن‌ها بد عمل خواهند کرد، و وقتي خون مردم را به جوش آوردند، جا خالي خواهند داد تا تيرهاي اعتراض مردم به نيرو‌ها و نهادهاي «انقلابي» اصابت کند. عملکرد آن‌ها در عصر اصلاحات مؤيد اين خط مشي بوده است. تا حال، تهران، استثناء مهمي در لانه گزيني و آشوب آفريني اين جماعت اصلاح‌طلب بود، و مردم تهران حسي از يک شهر تحريم زده نداشتند؛ پيش‌بيني مي‌شود که يک چهره ناکارآمد به شهرداري تهران گمارده شود؛ حالا، آن‌ها چهار سال فرصت دارند تا تهران را مانند کشور (چنان که در معدن زمستان يورت آزادشهر آشکار بود) به نقطه جوش برسانند، و شرايط را طوري پيچيده کنند که مردم ندانند از کجا مي‌خورند. شرايطي که در معدن زمستان يورت آزادشهر پس از چهار سال اداره بد کشور ديديم، قرار است در تهران هم شاهد باشيم.


بلاياي فرار مالياتي


حسين راغفر اقتصاددان در يادداشت روزنامه ايران نوشت: اهميت کارکرد نظام مالياتي امروزه پديده شناخته شده‌اي است. درواقع باوجود قدمت طولاني نظام مالياتي در ايران، کارکرد نه چندان نامناسب اين نظام به يکي از اصلي‌ترين عوامل سردرگمي‌هاي اقتصادي تبديل شده است. نظام مالياتي کارکردهاي متفاوتي دارد. علاوه بر تصحيح نابرابري‌ها اين نظام مي‌تواند علامت‌هاي مثبتي به فعالان اقتصادي ارسال کند و زمينه حضور سرمايه‌گذاران را درعرصه اقتصاد فراهم کند و درمقابل کارکرد نامناسب آن مي‌تواند موجب فرار سرمايه‌ها از کشور شود. بدين ترتيب بخشي از مشکلاتي که امروزه در کشور با آن روبه‌رو هستيم به کارکردهاي نظام مالياتي مربوط مي‌شود. يکي از ويژگي‌هاي اين نظام توجه به عدالت است. افراد بر اساس توانايي خود در تأمين هزينه‌هاي عمومي جامعه سهيم هستند و کساني که در اين امر سهيم نيستند جرم بسيار بزرگي را مرتکب مي‌شوند. در ايران به دليل اينکه به طور سنتي درآمد دولت‌ها از محل فروش نفت و گاز تأمين مي‌شده است، کمتر به توسعه نظام مالياتي پرداخته شده است. عدم توسعه نظام مالياتي درکشور يکي از مهم‌ترين دليل حضور برخي از نهادهاي خاص در فعاليت‌هاي اقتصادي است. درواقع اين نهاد‌ها که وظايف مهمي نيز برعهده دارند به اين دليل که دولت از تأمين هزينه‌هاي آن‌ها ناتوان است وارد فعاليت‌هاي اقتصادي مي‌شوند و همين حضور اختلال‌هاي بزرگي در اقتصاد کشور ايجاد مي‌کند. درواقع بسياري از ناکارآمدي‌هاي اقتصاد بخصوص در بخش خصوصي از ناحيه حضور اين گونه نهاد‌ها در اقتصاد به وجود آمده است و فضاي اقتصاد بشدت به زيان بخش خصوصي تبعيض‌آميز شده است. اگر قرار باشد تسهيلات بانکي اختصاص يابد سهم بخش خصوصي از اين تسهيلات نسبت به اين نهاد‌ها کمتر است. اين درحالي است که وظيفه تأمين اعتبار اين نهاد‌ها بر عهده نظام مالياتي است و اگر نظام مالياتي بتواند با جلوگيري از فرار مالياتي و شناسايي تمام مؤديان درآمدهاي خود را افزايش دهد مي‌تواند از طريق بودجه دولت هزينه اين نهاد‌ها را تأمين کند و فضا را براي حضور بخش خصوصي بازتر کند.


شهيد چمران پايه‌گذار مقاومت اسلامي در منطقه


مهدي چمران رئيس شوراي شهر تهران در روزنامه «جام‌جم» نوشت: شهيد دکتر مصطفي چمران، شخصيت کم‌نظيري بود که همه وجودش را خالصانه فقط براي رضاي خدا در خدمت مردم گذاشته بود و در اين مسير به مبارزه با طاغوت‌ها در اقصي نقاط جهان مي‌پرداخت. ايشان يکي از جوانان بي‌نظير کشور بود که توانست در دوران دبيرستان و دانشگاه عنوان شاگرد ممتازي را به خود اختصاص دهد و سپس با استفاده از بورس تحصيلي عازم آمريکا شود. شهيد چمران در ابتدا در دانشگاه تگزاس در مقطع کارشناسي ارشد، مدرک خود را دريافت کرد و بعد به دانشگاه برکلي در کاليفرنيا رفت و مدرک دکتراي خود را در رشته الکترونيک و فيزيک پلاسما دريافت کرد و به اين واسطه در دايره تعداد دانشمندان انگشت‌شمار کره زمين در اين رشته قرار گرفت. او با ارائه پايان‌نامه خود جهشي در زمينه علمي به‌وجود آورد و توانست در مراکز تحقيقاتي بزرگ آمريکا که اغلب براي ناسا کار مي‌کردند به کار پژوهش و تحقيق بپردازد، اما کار و اشتغال در تمام طول تحصيل باعث نشد مبارزات سياسي و مذهبي خود را فراموش کند. ايشان مسائل مذهبي، عقيدتي و سياسي را بشدت چه در ايران و چه در آمريکا دنبال مي‌کرد. در آمريکا جامعه اسلامي و انجمن اسلامي دانشجويان مقيم آمريکا را پايه‌گذاري و کنفدراسيون دانشجويان ايراني را تاسيس کرد و سپس با کمک دوستان خود مانند مرحوم دکتر حسن حبيبي و مرحوم دکتر صادق طباطبايي، انجمن اسلامي دانشجويان در اروپا را پايه‌گذاري و راه‌اندازي کرد. شهيد چمران در نوشته‌هاي خود تاکيد داشت که فضاي باز و بزرگ آمريکا براي او تنگ بود و نمي‌توانست در شرايط سرمايه‌داري و زورگويي آمريکا تنفس کند، بنابراين ايشان تصميم عجيبي گرفت و در شرايطي که مي‌توانست زندگي مرفه‌اي داشته باشد به اروپا و سپس به الجزاير رفت و در الجزاير و در کنگره‌اي که آيت‌الله طالقاني حضور داشت به جمال عبدالناصر معرفي شد و به دعوت و موافقت عبدالناصر به مصر رفت و دو سال در آنجا اقامت کرد. ايشان در مصر، دوره آموزش جنگ‌هاي چريکي را گذراند و در همان زمان به فلسطينيان و تعدادي از ايرانيان که در اين شهر حضور داشتند اصول جنگ‌هاي چريکي را آموزش داد. سپس به دعوت امام موسي صدر به لبنان رفت و مدت هشت سال در اين کشور تحول بزرگي را در بين شيعيان لبنان به وجود آورد که توانستند در مقابل اسرائيل و فالانژ‌ها در شهرهاي لبنان بجنگند. به‌جرات مي‌توان گفت: شهيد چمران پايه‌گذار مقاومت اسلامي در منطقه و لبنان بود و مقاومتي که امروز در حزب‌الله لبنان و به‌طور کلي در کشورهاي ديگر به‌وجود آمده توسط ايشان پايه گذاري شده است. وي بعد از انقلاب اسلامي به ايران آمد و درجنگ‌هاي کردستان و خوزستان حضور يافت و در 31 خرداد 60 در منطقه دهلاويه سوسنگرد به شهادت رسيد.


بازي امريکا با برجام و ضرورت واکنش سريع/ برجام بادنجان بم است


در يادداشت روزنامه جوان به قلم حسن رشوند مي‌خوانيد: اين نگراني وجود دارد که در ميان تحولات جاري منطقه و کشور، حرکتي که امريکايي‌ها در تصويب تحريم جديد عليه جمهوري اسلامي و سپاه آغاز کرده‌اند، مورد غفلت قرار گيرد. همه بر اين امر واقفيم که اگر شليک موشک‌هاي سپاه در صد‌ها کيلومتر آن طرف‌تر موجب غرور و اميد‌آفريني در مردم براي امنيت کشورشان شده است، حاصل فعاليت شبانه‌روزي و خستگي‌ناپذير سپاه در دوره‌اي بوده است که اين نهاد تأثيرگذار انقلاب فارغ از هياهوهاي کاذب و جوسازي‌هاي دشمنان بيروني و بعضاً دروني نظام، در ايفاي رسالت انقلابي خود و به ثمر رساندن دستاوردهاي ارزشمندي که طراحي و دنبال مي‌کرده، صورت گرفته است. درست است که هرگونه تحريمي، کوچک‌ترين خللي بر اراده مستحکم سپاه وارد نخواهد کرد، اما بايد بپذيريم که اقدام کينه‌توزانه کميته روابط خارجي و مجلس سناي امريکا در تصويب تحريم‌هاي موسوم به S722، مي‌تواند از اين پس تا حدودي در مسير حرکت سپاه در ايجاد امنيت و توسعه و پيشرفت کشور در حوزه‌هاي مختلف به ويژه اقتصادي با وجود آنکه سپاه با بيش از 5 هزار شرکت در بخش سازندگي کشور قرارداد دارد، چالش‌هايي را به وجود خواهد آورد. اين بار نيز مقامات امريکايي نشان دادند به هيچ اصول اخلاقي و قوانين و معاهدات بين‌المللي پايبند نيستند و برجام براي آن‌ها صرفاً دستاويزي بود تا ايران اسلامي را از مرحله پرشتاب انرژي صلح‌آميز هسته‌اي دور کنند که بايد اعتراف کرد که موفق شدند و هنوز ديپلمات‌هاي خوش‌بين جاخوش کرده در دستگاه ديپلماسي با تفسير و تحليل از مفاد اين توافقنامه اصرار دارند که بگويند درست است با تحريم S722 قانون مقابله با فعاليت‌هاي بي‌ثبات‌ساز ايران 2017 تا حدودي برجام دچار خدشه شده است، ولي هنوز نقضي صورت نگرفته است. اين در حالي است که تحريم اخير سنا صراحتاً بندهاي 26 تا 29 ضد برجام را نقض کرده است. در پاسخ به اين جماعت خوش‌بين بايد گفت که اگر با اين همه گستره در طرح تحريمي مذکور و مانع‌تراشي امريکايي‌ها در اجراي برجام، هنوز متن برجام نقض نشده است بايد به چنين متني با اين همه استحکام مرحبا گفت که در واقع برجام بادنجان بم است و هيچ آفتي بر آن کارساز نيست و يا اسفندياري است روئين‌تن که هيچ تحريمي در هر سطحي، کوچک‌ترين خلل و آسيبي را بر آن نمي‌تواند وارد کند.


چرا موشک نقطه زن داريم، اما خودروي خوب نه؟


اميرحسين يزدان پناه در يادداشت روزنامه خراسان نوشت: کشوري که مي‌تواند موشک نقطه زن بسازد چرا بايد پرايد توليد کند؟ اين سوال تکراري را خيلي‌ها از هم مي‌پرسند. سوالي در ظاهر ساده، اما نشان دهنده ضعف عميق درصنعت عظيم خودروسازي که علي الظاهر بزرگترين صنعت ايران پس از نفت است. اين يادداشت البته نه درباره خودروي ملي است و نه درباره صنعت خودروسازي و حتي شايد درباره موشک‌هاي ايران هم نيست. موشک‌هاي بالستيک ايران که با هدف قرار دادن مقر تروريست‌هاي تکفيري در سوريه، شعف و خشنودي مردم ايران را در پي داشت فارغ از همه تحليل‌هاي سياسي و ديپلماتيک پيام ديگري نيز باخود داشت، پيامي از جنس اعتماد به توان و علم دانشمندان ايراني و البته حسرتي از جنس اين که واقعا چرا نمي‌توان خط توليدموشک‌هاي پيشرفته را در ساير بخش‌هاي صنعت ايران برپا کرد؟ براي آن که اين خط توليد را در ساير بخش‌ها پياده کنيم بايد بدانيم روند توليد موشک در ايران چه شاخص هايي را در اولويت قرار داده است.
اراده ملي وتفکر جهادي: عمده تصميم گيران، متخصصان و نيروهاي نظامي ايران کساني هستند که نه فقط در زندگي کاري خود بلکه در زندگي شخصي شان نيز مجاهدت براي نيل به اهداف اسلامي و انقلابي را کنار نمي‌گذارند. تجربه شخصي نگارنده از گفت و گو با متخصصان صنايع دريايي و موشکي در هواي شرجي و 48 درجه سواحل خليج فارس دور از همسر و فرزندحاکي از روحيه بسيار بالا و انقلابي آن‌ها و اراده جدي متخصصاني است که براي رسيدن به اهداف متعالي کشور، بر هر عافيت طلبي براي خود پشت پا زده و تن‌ها به ارتقاي امنيت کشور مي‌انديشند. نمونه‌اي از زندگي جهادي که به نظر مي‌رسد با شرايط اسفبار بهره وري که در بسياري از بخش‌هاي توليدي و صنعتي داريم، مي‌تواند نجات دهنده توليد کشور باشد. سوال اين است که با فرض اين که ده‌ها و صد‌ها محدوديت مقابل ما باشد آيا اگر اراده‌اي جدي و تفکري جهادي چاشني کار و تلاش‌ها شود نمي‌توان بسياري از مشکلات را حل کرد؟


دانش محوري: صنايع نظامي از پيچيده‌ترين صنايع دنيا هستند، اين صنعت آنقدر حساس و پيچيده است که حتي يک فن خنک کننده ساده يا يک واشر معمولي يا هزاران قطعه ديگر که کاربردهاي غيرنظامي دارند، از ترس آن که ممکن است در حوزه نظامي کاربرد داشته باشند به برخي کشور‌ها فروخته نمي‌شوند. آلياژهايي که در صنايع نظامي استفاده مي‌شود هم گاهي با جابه جايي درصدي از ميزان يک ماده معدني آنقدر تغيير مي‌کند که ممکن است مثلا موشک وقتي ارتفاعش زياد مي‌شود براثر فشار جاذبه تغيير شکل دهد و ... همه اين ابعاد و جزئيات پيچيده نشان مي‌دهد که خط توليدي که مي‌خواهد به موشکي برسد که خطاي هدف گيري اش در فاصله هزار کيلومتري، کمتر از 10 متر است بايد يک فکر و دانش قوي با خود به همراه داشته باشد. حتي اگر با مهندسي معکوس لازم باشد سلاحي که ساخته شده بازسازي شود بازهم توان فني در انجام مهندسي معکوس و سازگار کردن آن با قطعات توليدي در کشور ديگر خود يک موضوع پيچيده است. موضوعي که نشان مي‌دهد صنعت نظامي ايران که دست کم در دو دهه اخير توانسته به موفقيت‌هاي چشم گير در ساخت تجهيزات پيشرفته دست يابد، براساس يک منش و منطق علمي و دانش بنيان پيش رفته است و در شرايطي که حتي فروش فن‌هاي خنک کننده معمولي به ايران با چالش همراه است، طبعا دانش ساخت آن نيز بايد متکي به توان داخلي و فکر دانشمندان و دانشجويان ايراني باشد.


٣١ خرداد ٦٩، ٣١ خرداد ٩٦

در يادداشت امروز روزنامه شرق مي‌خوانيد: به بيست‌وهفتمين سالروز زمين‌لرزه ٣١ خرداد ٦٩ منجيل رسيديم. زلزله ٣١ خرداد ٦٩ در فاصله حدود دو سال بعد از سال‌هاي دفاع مقدس رخ داد؛ بنابراين از نظر مديريت بحران از ستادهاي پشتيباني و بازسازي جنگ هشت‌ساله در اين زلزله به عنوان پشتيباني از عمليات جست‌وجو و امداد و درنهايت بازسازي در مناطق زلزله‌زده استفاده شد. خسارت‌هاي زياد و گستردگي محدوده خرابي‌ها از ويژگي‌هاي زلزله ١٣٦٩ منجيل است. در اين مورد بايد اشاره کرد که: اول آنکه اين زلزله با بزرگاي ٧، ٣ از بزرگ‌ترين زمين‌لرزه‌هاي قابل‌انتظار در منطقه البرز و تالش بود (رخداد زمين‌لرزه نزديک به سناريوي بدترين حالت بود)؛ بنابراين در ارزيابي خسارت‌ها بايد اندازه بزرگا و محل رخداد را در نظر داشته باشيم. ضمنا اين زلزله در نزديکي پهنه شهري منجيل، رودبار و لوشان رخ داد و عملا سه شهر ما را تا حد زيادي ويران کرد، همچنين زلزله منجيل در نزديکي محور و مخزن سد سفيدرود رخ داد که هنگام زلزله مخزن اين سد لبالب و پر از آب بود و بنابراين گسيخته‌شدن سد و رهاشدن آن مي‌توانست به فاجعه بزرگ‌تري بينجامد که خوشبختانه به دليل کيفيت بالاي طراحي از سوي مرحوم دکتر «اشتوکي» از سوئيس و ساخت سد سفيدرود در سال‌هاي ١٣٣٥ تا ١٣٤١ (سال بهره‌برداري)، با وجود خسارت‌ديدن هنگام زلزله، اتفاق بدتري روي نداد. ساختار ستادهاي حوادث غيرمترقبه (زير نظر وزارت کشور) هنوز وجود نداشت و اين ساختار‌ها و ستاد‌ها عملا بعد از زلزله منجيل و با درس‌آموزي از اين زلزله در کشور به وجود آمد. جدي‌گرفتن و مطرح‌شدن آيين‌نامه استاندارد زلزله ايران (آيين‌نامه ٢٨٠٠) عملا بعد از زلزله ١٣٦٩ منجيل رخ داد. آيين‌نامه ٢٨٠٠ قبل از زلزله ١٣٦٩ منجيل وجود داشت، ولي بعد از زلزله منجيل، نياز به جدي‌گرفتن آن به صورت وسيع در جامعه حس شد. البته بايد اشاره کرد که چنين اتفاقي درباره زلزله ١٣٨٢ بم درباره مسئله مقاوم‌سازي و بهسازي لرزه‌اي بافت‌هاي فرسوده و زيرساخت‌هاي مهم کشور رخ داد. برنامه بهسازي و مقام‌سازي بيمارستان‌ها و مدارس و شبکه‌هاي آب و فاضلاب شهر‌ها مشخصا بعد از زلزله ١٣٨٢ بم با جديت بيشتري پيگيري شد. هنوز هيچ ارزيابي علمي‌اي انجام نشده است تا مشخص شود منطقه منجيل چقدر براي رويدادي مشابه زلزله ١٣٦٩ منجيل آمادگي دارد و به احتمال فراوان کسي نمي‌تواند در‌اين‌باره اظهارنظري علمي، واقع‌بينانه و دقيق داشته باشد، ولي مردم منجيل و پهنه زلزله‌زده در زلزله ١٣٦٩ با اثرپذيري رواني از اين رخداد، در سال‌هاي بعد از رخداد زلزله سال ٦٩ تلاش کرده‌اند در ساخت‌وساز رويکردي محافظه‌کارانه‌تر داشته باشند، ولي همين رويکرد محافظه‌کارانه به نظر مي‌رسد در دهه اخير به کناري گذاشته شده و عملا روند توسعه بدون برنامه براي ارزيابي ريسک، پيگيري شده است.


نمونه اين رويکرد بدون توجه به خطر زمين‌لرزه، ساخت مجتمع‌هاي مسکن مهر در محدوده‌اي با ريسک بالا در شهر رودبار است، همچنين احداث آپارتمان‌ها در حاشيه رودبار در محدوده‌اي بسيار ناپايدار و با خطرهاي گوناگون زمين‌شناختي (زمين‌لغزش، تشديد بر اثر رخداد هر زمين‌لرزه بعدي به دليل اثر توپوگرافي و...) مثال مهمي از فراموشي زمين‌لرزه ١٣٦٩ در همان پهنه زلزله‌زده سال ١٣٦٩ است. اکنون از نظر مديريت سوانح، نسل جديدي از متخصصان با دانش روز و آشنايي با زبان انگليسي در کشور و در خارج از کشور پرورش يافته‌اند که در بهترين حالت جذب مراکز علمي و آکادميک ايران مي‌شوند و کماکان در نهادهاي اجرائي در زمينه مديرت سانحه در بيشتر موارد به روي اين نسل جديد و جوان متخصص بسته است. اين در حالي است که جمعيت ايران از حدود ٥٥ ميليون نفر در سال ٦٩ به ٨٠ ميليون نفر در سال ٩٥ رسيده است. افزايش جمعيت در اين ٢٧ سال به نحوي صورت گرفته که بيشتر جمعيت جديد در شهر‌ها مستقر شده‌اند و ضمنا در اين ٢٧ سال حدود ٢٧ ميليون نفر مهاجرت درون‌سرزميني هم در داخل ايران رخ داده که حدود ٧٠ درصد (حدود ١٩ ميليون نفر) از روستا‌ها به شهر‌ها مهاجرت کرده‌اند. اين وضعيت نمايانگر معرضيت بالاتر مردم ايران-نسبت به سال ٦٩ - در مقابل خطر زمين‌لرزه در شهرهايي است که حدود ٨٠ درصد آن‌ها در محدوده خطر نسبي بسيار بالا قرار گرفته‌اند. اگر به همين آمار دقت کنيم، مي‌توان دريافت که ريسک زلزله در ايران (با فرض ثابت‌ماندن خطر زمين‌لرزه) از ديدگاه افزايش معرضيت بيشتر شده است. البته مي‌توان درباره آسيب‌پذيري محيط زندگي در ايران (اعم از ساختمان‌ها، زيرساخت‌ها و شريان‌هاي حياتي) ارزيابي کرد تا سنجشي واقع‌بينانه درباره ميزان تاب‌آوري حاصل شود. توجه کنيم که در اين مدت پديده‌هايي مانند حاشينه‌نشيني و البته توسعه انبوه‌سازي ناپايدار و غيرتاب‌آور مانند مسکن مهر، عملا به افزايش آسيب‌پذيري هم منجر شده است.

خلاصه آنکه براي موضوعي جدي و پيچيده مانند مديريت سوانح با بهره‌گيري از درس‌هاي زمين‌لرزه ٦٩ منجيل بايد کادرهاي توانمند از نظر علمي و تخصصي به بدنه و مديريت اجرائي دولتي کشور به تدريج وارد شوند و راه‌حل‌هاي جديد و نوآورانه و کلان بر اساس کارهاي جدي و علمي (نه صرفا مشاهده و گذراندن روزگار و بهره‌گيري از منابع به صورت باري به هر جهت و به‌کارگيري تجربيات، صرفا بر اساس مشاهده و نه «علم») از سوي اين کادرهاي متخصص پرورش‌يافته در سطوح بالاي علمي، ارائه شود. با بدنه و مديريت ضعيف در مديريت بحران سوانح طبيعي در رخدادي مشابه زلزله ٣١ خرداد ٦٩ منجيل حتما آسيب‌هاي وارده به کشور از نظر تلفات و خسارات مالي بسيار بيشتر از سال ٦٩ خواهد بود. براي رويدادي با بزرگاي بيش از ٧ مشابه زمين‌لرزه ١٣٦٩ منجيل در هر نقطه از ايران بايد آماده شويم.


شنيده‌هايي از فاجعه در مذاکرات ايران با توتال


رضا نجفي طي يادداشتي در روزنامه وطن امروز نوشت: افزون بر يک‌سال است وزارت نفت در رسانه‌ها از انعقاد قرارداد با شرکت توتال فرانسه براي توسعه فاز 11 پارس‌جنوبي در قالب الگوي قراردادي جديد موسوم به IPC خبر مي‌دهد (در واقع سرمايه‌گذاري و تامين مالي قرارداد برعهده کنسرسيومي متشکل از شرکت توتال با شرکت سي‌ان‌پي‌سي چين و پتروپارس از ايران است). معمولا موسسات و شرکت‌هاي معتبر بين‌المللي، فرمت‌هاي قراردادي خود را استاندارد کرده و در دسترس عموم قرار مي‌دهند، مثل فرمت‌هاي استاندارد قراردادهاي حفاري نفت آمريکا IADC، EPC، (API) و.... اين روال در برنامه‌هاي وزارت نفت و سازمان برنامه و بودجه هم بوده است و نمونه آن انتشار فرمت قراردادي قراردادهاي مشاوره و قراردادهاي طراحي و ساخت يا همان EPC معروف است. در واقع انتشار اين فرمت‌ها فرصتي عمومي براي ارائه نقطه‌نظرات اصلاحي متخصصان فراهم مي‌کند که وزارت نفت براي نخستين‌بار برخلاف رويه از انتشار آن ممانعت مي‌کند. تجربه 2 بار اصلاح مصوبه هيات دولت با قريب به 150 مورد اصلاحيه از 7 صفحه اين الگوها، بيش از پيش متخصصان را نگران کرده است که در متن افزون بر 400 صفحه‌اي قراردادهاي نفتي موسوم به IPC و ضمائم آن قرار است چه اتفاقي بيفتد که شرکت نفت سميناري براي رونمايي از آن برگزار مي‌کند، ولي متن فرمت قراردادي را منتشر نمي‌کند؟ آيا اگر قرارداد منتشر شود، ممکن است صد‌ها و شايد هزاران مورد خلاف مصلحت و منافع ملي لو برود و خداي ناکرده اصلاح شود! مگر نه اين است که در خارج از کشور هزينه‌هاي سرسام‌آوري براي مميزي کردن اين متون به مجامع مختلف پرداخت مي‌شود؟ در اين شرايط چرا وزارت نفت خود را از اصلاحيه رايگان توسط صاحبنظران و متخصصان نفتي محروم مي‌کند؟ فارغ از آن، چگونه انتظار داريم سرمايه‌گذاران به موضوع سرمايه‌گذاري ورود کنند، حال آنکه با عدم انتشار اين فرمت، عملا عموم متخصصان، پيمانکاران و سرمايه‌گذاران از مطالعه دقيق آن در فرصت‌هاي موسع و فرصت شناخت ريسک‌ها و فرصت‌هاي اين نوع قرارداد محروم شده‌اند. طبيعي است اين رفتار غيرطبيعي و غيرشفاف اين شائبه را در فضاي بين‌المللي ايجاد کند که هدف به‌کارگيري شرکت‌هاي خاص و با شرايط خاص در صنعت نفت ايران است؛ شرايطي که شرکت‌هاي بين‌المللي‌اي که از حمايت سياسي و رانت قدرت برخوردار نباشند به آن ورود نمي‌کنند، تا جايي که خبر اين رفتار غيررقابتي و غيرشفاف در برخي خبرگزاري‌هاي خارجي هم منعکس مي‌شود.


مسئوليت‌هاي بانک مرکزي و سپرده‌گذاران


در يادداشت روزنامه دنياي اقتصاد مي‌خوانيد: ناتواني برخي از موسسات مالي و اعتباري در بازپرداخت مطالبات سپرده‌گذاران، بحث‌هايي را به‌دنبال آورده که نشان از سوء‌تفاهم يا کم‌اطلاعي از قوانين و مقررات حاکم بر نظام بانکي کشور دارد. البته حملات برخي از منتقدان به بانک مرکزي چنان خصمانه و نيشدار است که به جاي دفاع از حقوق سپرده‌گذاران، شائبه تسويه حساب‌هاي سياسي با بانک مرکزي و حتي دولت دوازدهم را به ذهن مي‌آورد. دفاع مبهم و نارساي بانک مرکزي از عملکرد خود در اين قضيه، بر سردرگمي‌ها افزوده است. يکي از خبرگزاري‌ها در مطلبي با عنوان «فرار به جلوي بانک مرکزي» مي‌نويسد: «در اتفاقي نادر، بانک مرکزي مجوزي را که براي تاسيس موسسه مالي مجاز کاسپين ارائه داد و نام اين موسسه را در ليست موسسات مجاز خود قيد کرده بود، به يکباره نا‌ديده گرفت و مجوزي را که صادر کرده بود، مشروط خواند و با اين رفتار بسياري از سپرده‌گذاران موسسه مذکور را با احتمال زيان مالي و سر‌درگمي در رابطه با آينده سرمايه و سپرده‌هايشان روبه‌رو کرده است» و مي‌افزايد: «بدون ترديد اگر سرنوشت موسسه «مجاز مالي کاسپين» همانند موسسات غيرمجاز رقم بخورد، اين پديده تاريخي خود شاهدي بر بي‌تدبيري بزرگ در دولت تدبير است. اين گناه بزرگ حق‌الناس را با هيچ ابزاري نظير مغالطه و سفسطه نمي‌توان توجيه کرد». به‌نظر مي‌رسد در مورد ماهيت و معناي «مجوز» بانک مرکزي به بانک‌ها و موسسات مالي، سوء‌تفاهمي جدي وجود دارد. سوء‌تفاهم مربوط به اين سوال اساسي است که آيا بانک مرکزي در مورد سپرده‌هاي مردم در موسسات مالي مجاز يا بانک‌هاي کشور که تحت نظارت مستقيم بانک مرکزي قرار دارند، مسووليت دارد؟ آيا اگر يکي از بانک‌هاي شبه دولتي يا خصوصي که قطعا مجوز فعاليت از بانک مرکزي دارند، ورشکست شوند، بانک مرکزي قانونا مسوول پرداخت وجوه سپرده‌گذاران است؟ و آيا، اين مطلب که يک سايت معتبر، به نقل از يک مدرس علوم بانکداري نوشته که «اصولا زماني که بانک مرکزي مجوز بانکداري را به يک موسسه مالي و اعتباري يا يک بانک اعطا مي‌کند، به موجب ماده 4 قانون بانکداري بدون ربا، اصل سپرده‌هاي مردم را بايد محفوظ نگه دارد؛ يعني در بانکداري ترتيبي اتخاذ شود که اصل سپرده محفوظ بماند» صحت دارد؟ پاسخ اين سوالات منفي است. بانک مرکزي مسئول نظارت بر عملکرد بانک‌ها و موسسات مالي داراي مجوز است و اهرم‌هايي نيز براي اعمال نفوذ بر عملکرد آن‌ها (به منظور اجراي سياست‌هاي پولي) در دست دارد. بي‌ترديد بانک مرکزي در وظايف نظارتي خود کوتاهي‌هاي جدي داشته که بحث ديگري را مي‌طلبد. اما نه در ايران و نه در کشورهاي ديگري که اقتصاد مبتني بر بازار دارند، بانک مرکزي قانونا مسووليت پرداخت سپرده‌هاي سپرده‌گذاران در بانک‌هايي را که ورشکست مي‌شوند، برعهده ندارد.

انتهاي پيام/

خبرگزاري ميزان: انتشار مطالب و اخبار تحليلي ساير رسانه‌هاي داخلي و خارجي لزوماً به معناي تاييد محتواي آن نيست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضاي رسانه‌اي منتشر مي‌شود.


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۵۱۲۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیانیه جدید حزب الله درباره شلیک ۳۰موشک به پایگاه میرون صهیونیستی

به گزارش خبرگزاری مهر، المیادین از عملیات موشکی جدید مقاومت اسلامی لبنان در شلیک دستکم ۳۰ موشک از جنوب لبنان به منطقه اشغالی الجلیل در شمال فلسطین اشغالی خبر داد.

از سوی دیگر منابع صهیونیستی اذعان کردند که پایگاه نظامی میرون ارتش رژیم صهیونیستی در شمال فلسطین اشغالی با ده‌ها موشک از جنوب لبنان مورد حمله قرار گرفته است.

همچنین، حزب الله در بیانیه‌ای اعلام کرد که رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان در راستای حمایت از مردم مقاوم غزه و مقاومت شجاع و شریف آن و پاسخ به تجاوزات رژیم صهیونیستی به روستاهای مقاوم جنوب لبنان ومنازل آن، شهرک میرون و شهرک‌های اطراف آن را با دهها موشک کاتیوشا درهم کوبیدند.

کد خبر 6090473

دیگر خبرها

  • هزینه گران مقابله با پهپادهای ایران روی دست آمریکا | تصویر و مشخصات سلاح های موشکی و لیزری
  • شلیک ۴۰ موشک از جنوب لبنان به اسرائیل
  • حزب الله پایگاه خربه ماعر را زیر آتش سنگین قرار داد
  • شلیک ۴۰ موشک از جنوب لبنان به فلسطین اشغالی
  • شلیک ۴۰ موشک به سرزمین های اشغالی طی یک روز
  • شلیک ۱۵ موشک از لبنان به الجلیل غربی
  • بیانیه جدید حزب الله درباره شلیک ده‌ها موشک به پایگاه میرون
  • بیانیه جدید حزب الله درباره شلیک ۳۰موشک به پایگاه میرون صهیونیستی
  • شلیک ۳۰ موشک به پایگاه میرون ارتش رژیم صهیونیستی
  • شلیک موشک ناو هواپیمابر «شارل دوگل» در ماموریت مدیترانه